البته نگاه یکپارچه و واحد مسیحیان صهیونیست و رژیم صهیونی در بسیاری از رویکردها و سیاستهای داخلی و خارجی پدیدهای جدید نیست و بهویژه در قبال جمهوری اسلامی با درصد بسیار بالایی نگاه و روش یکسانی دارند. اگر در دولتهای گذشته آمریکا، از منظر روشهای تاکتیکی در قبال جمهوری اسلامی، فاصلهای میان این تفکر صهیونیستی با رژیم صهیونی وجود داشت، تجربه و عملکرد تقریبا یکساله ترامپ و رژیم صهیونی، این فاصله را به حداقل رسانده و بلکه تطابق بخشیده است.
آمریکناینترپرایز برای یکسرهسازی راهبرد براندازی در ایران، بر تضعیف ظرفیتهای میدانی و مالی جبهه مقاومت در غرب آسیا که شامل جمهوری اسلامی نیز میشود، تاکید دارد اما بهموازات جلوگیری از توسعه و تعمیق پیوندهای ایران با شرق، یعنی روسیه، چین، هند و مؤسسات رقیب جهانی آمریکا را که بهعنوان پشتوانه استراتژیک برای مقاومت و بقا از سوی ایران دنبال میشود، حیاتی والزامی میداند. عبرتها ودرسهای جنگ۱۲ روزه و جنگ جنایتکارانه در دو سال گذشته در منطقه از سوی آمریکاورژیم صهیونی، به آنها آموخته است که جبهه مقاومت منطقهای و ایران پیوندی ارگانیک و سیستماتیک با یکدیگر دارند و یکسرهسازی راهبردی، باید برنامهای همزمان در قبال ایران و جبهه مقاومت باشد.
اقدامات فراقانونی وجنایتکارانه آمریکاورژیم صهیونی که وجدانهاوافکارعمومیجهانرابه اعتراضواداشته وبه فشارهای گوناگون علیه این جبهه شرارت منتهی شده، آنها را به بازبینی دربرخی روشهاوتکمیل رویکردها واداشته است.
در مورد ایران، آنها به این نتیجه رسیدهاند اگر جمهوری اسلامی در رویکرد مستحکمسازی مؤلفههای قدرت خود که انسجام ملی، اقتصاد وتوانمندیهای دفاعی است، با راهبردهمگرایی باشرق به پیش رود تمامی رشتههای آنهاپنبه میشود. بهخصوص اینکه سیاستهای ترامپ برای نجات ایالات متحده برای نظم جهانی مطلوب آمریکا،علاوه برتنشهای اقتصادی، امنیتی وسیاسی معمول باروسیه وچین،به سطح خطرناکتر تنش هستهای رسیده است.این رویکردهای ترامپ، حتی دوستان وهمپیمانان آمریکارابه چالشکشیده است، بهطوریکه مسیرواگرایی باآمریکادرزمینههایمختلفمشهود است.
این تنش و بحرانآفرینی باقدرتهای شرقی و رقیب، بهترین فرصتهای تاریخی برای ایران را فراهم کرده است و روسیه و چین و بسیاری از کشورها به ظرفیتهای بدون هزینه برای ایران تبدیل شدهاند و نکته مهم این پدیده، نیاز راهبردی این قدرتها و کشورها در همکاری و همگرایی با ایران است.
این صفبندی طبیعی در عرصه مناسبات جهانی، محاسبات آمریکا و رژیم صهیونی را متاثر کرده و بهدنبال هر ابزار مؤثری برای نجات استراتژی خود در قبال ایران هستند.
از نظر آنها برای اینکه جمهوری اسلامی، راهکاری برای مقابله بافشارومهار ازسوی غرب نداشته باشندتافشار اقتصادی و تحریم بهنوعی نابسامانی و شورش اجتماعی بینجامد و زمینه موفقیت تهاجم خارجی نیز تضمین شود، باید نگاه ایران به شرق دچار اختلال و بدبینی توهمی و حتی دشمنی شود و تنها راه نجاتش، پناهبردن به دشمن آمریکایی و صهیونی باشد.
به این منظور، گفتمانها و ابزارهای رسانهای قلمبهمزد را وارد میدان کردهاند و نغمههای نخنما و روایتهای کذب و تردیدسازیهای استعماری و انگلیسی در مقابل رویکرد به شرق از سوی ایران را رواج میدهند. در میان برخی چهرهها و گفتمانهای غربزده هم به پادوهای بیمزد جبهه شرارت غربی-صهیونی در نظمسازی جهانی جدید تبدیل شدهاند تا در مهار دوگانه و به موازات مهار از غرب و فشارهای گوناگون، امکان مهار از شرق با حذف و محدودسازی پشتیبانان در شرق، راهبرد براندازی و تسلیم را زمینهسازی میکنند.
البته طبیعی است که باافول وسستیهای فزاینده قدرت غرب وپیشبرد روابط با شرق، گفتمان وهویت این چهرههاو جریانهای سیاسی نیز در معرض نابودی قرار میگیرد و رسوایی در نگاه منافع ملی، حداقل خسارت آنهاست.